• وبلاگ : مهربان
  • يادداشت : درد
  • نظرات : 1 خصوصي ، 4 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + fatemeh 

    فهرست غم <\/h2>

    جواد محدثى

    باز هم موسم پرپر شدن گل آمد

    باز هم فصل فراق گل و بلبل آمد

    آسمان دل ما ابرى و بارانى شد

    ديده را موسم اشك و گهرافشانى شد

    دل بى‏سوز و گداز از غم زهرا دل نيست

    دل اگر نشكند از ماتم او، جز گل نيست

    خون و اشك از دل و از ديده ما مى‏جوشد

    فاطمه صورت خود را ز على مى‏پوشد

    عمر كوتاه تو، اى فاطمه فهرست غم است

    قبر پنهان تو روشنگر اوج ستم است

    رفتى، اما ز تو منظومه غم بر جا ماند

    با دل خسته و بشكسته على تنها ماند

    اثر دست‏ستم از رخ نيلى نرود

    هرگز از ياد على، ضربت‏سيلى نرود

    با على راز نگفتى تو زبازوى كبود

    باپدرگوى كه بعد از تو چه بود و چه نبود

    شهر اگر شهر تو، پس حمله به آن خانه چرا

    مرگ جانسوز چرا؟ دفن غريبانه چرا؟

    داغ ما آتش و ميخ در و سينه است هنوز

    مدفن گمشده در شهر مدينه است هنوز

    باغ، تاراج شده، عطر اقاقى مانده است

    سنت دفن شبانه ز تو باقى مانده است

    سلام

    خوبين؟

    ممنونم از دلگرمي دادنتون

    اينم اشعاري كه گفته بودين.اميدوارم خوشتون اومده باشه.

    بازم به ما سري بزنين خوشحال مي شم.

    موفق باشين التماس دعا ( يادتون نره ).

    كوثر عشق <\/h6>

    در مدح و منقبت حضرت زهرا(س)

    فاطـــمه اي پاك بانوي بــهـشت بر مـشام آيـد ز تـو بوي بــهـشت

    تـــو خـــداي خويش را آئينه‌اي مـصــطفي را مــحــرم ديـرينه‌اي

    فاطمه‌ اي شاهــكـار ذوالــجلال كوثر عشقيّ و خـورشيد كمــــال

    دست تو اين چرخ گردون را مدار هر دو عالم از تو دارد افـــتــخار

    عــصمت تو در زلال جان ماست كوثر تو زمزم ايـــمـان مـــاست

    اي ولاي تو به مـــا آب حــيات مــي‌كند حُبّ تو تضمين نــجات

    دل ز تصــويرت حـكايت مي‌كند سوي تـو ما را هــدايت مي‌كــند

    در ره عــشق تــو اي روح روان طاير جان پر زند تا كـــهــكشان

    راز گــفتن با تو شوق جـــبرئيل تشنة بحر سخايت ســلســــبيل

    پاي تا سر عـــصمت و تقوا توئي آنــكه زن با او شود معنا تــوئي

    بــا ورود تــو پيــمبـر در قـيام ني پيمبـر بل رســولان كـــرام

    اي كــليد بــاب رضوان دست تو هستي عــالــم همه از هست تو

    با تو باشد حــقّ و بــا داور توئي فــــاطـمه اي روح پيغمبر توئي

    ليله القدر علي و احـــــــمدي تو بـــهار عشق حيّ سرمـــدي

    مـــثل ذاتِ كــبريا تنها تــوئي مادر دو مريـــــم و عيسي توئي

    زهره الزّهــــرا ســرور سينه‌اي تو فــــروغ يـــازده آئــينه‌اي

    خاك پايت سرمـة چشم مـــلك خم به تعظيمت شده پشت فـلك

    ما ز جـام عشق تو مُل مي‌زنيــم خار هستيم و دم از گل مـي‌زنيم

    روز محشر هست ما را زمـــزمه فــاطمه يا فــاطمه يا فــاطمه

    ابوالفضل سماوي

    فهرست غم <\/h2>

    جواد محدثى

    باز هم موسم پرپر شدن گل آمد

    باز هم فصل فراق گل و بلبل آمد

    آسمان دل ما ابرى و بارانى شد

    ديده را موسم اشك و گهرافشانى شد

    دل بى‏سوز و گداز از غم زهرا دل نيست

    دل اگر نشكند از ماتم او، جز گل نيست

    خون و اشك از دل و از ديده ما مى‏جوشد

    فاطمه صورت خود را ز على مى‏پوشد

    عمر كوتاه تو، اى فاطمه فهرست غم است

    قبر پنهان تو روشنگر اوج ستم است

    رفتى، اما ز تو منظومه غم بر جا ماند

    با دل خسته و بشكسته على تنها ماند

    اثر دست‏ستم از رخ نيلى نرود

    هرگز از ياد على، ضربت‏سيلى نرود

    با على راز نگفتى تو زبازوى كبود

    باپدرگوى كه بعد از تو چه بود و چه نبود

    شهر اگر شهر تو، پس حمله به آن خانه چرا

    مرگ جانسوز چرا؟ دفن غريبانه چرا؟

    داغ ما آتش و ميخ در و سينه است هنوز

    مدفن گمشده در شهر مدينه است هنوز

    باغ، تاراج شده، عطر اقاقى مانده است

    سنت دفن شبانه ز تو باقى مانده است